English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
more the merrier <idiom> U هرچی بیشتر بهتر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
outsold U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsells U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsell U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
The more the better . U هر چه بیشتر بهتر
follow up <idiom> U بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
outshoot U تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
prescan U خصوصیت بیشتر اسکنرهای مسط ح که اسکن سریع و با realution کم انجام می دهند تا نمونه اصلی را مجدد بررسی کنید یا ناحیهای که باید بهتر اسکن شود مشخص کنید
chip off the old block <idiom> U (هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
You have to watch your diet more [carefully] and get more exercise. U شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
bandwidth U صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
drive U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
so much the better for me U بهتر من
better than U بهتر از
better U بهتر
the more better the best U بهتر
so much the better U چه بهتر
all the better U چه بهتر
cote U بهتر بودن از
ameliorative U بهتر شونده
meliorate U بهتر شدن
meliorative U بهتر شونده
might as well <idiom> U ترجیحا بهتر
preferably U بطور بهتر
modifying U بهتر کردن
above rubies U بهتر از یاقوت
ameliorator U بهتر کننده
amelioration U بهتر شدن
modify U بهتر کردن
modifies U بهتر کردن
on the mend <idiom> U بهتر شدن
to change to the better U بهتر شدن
ameliorate U بهتر کردن
So much the better. U دیگه بهتر
the best of all U از همه بهتر
ameliorates U بهتر کردن
ameliorating U بهتر کردن
ameliorated U بهتر کردن
it would be preferble to U بهتر خواهد بود
enhancing U بهتر یا واضح تر کردن
ammunition modification U بهتر سازی مهمات
modification U بهتر کردن مدل
enhances U بهتر یا واضح تر کردن
to get back on one's feet U بهتر شدن [از بیماری]
it was no better U هیچ بهتر نبود
Just as well you didnt come . U همان بهتر که نیامدی
he works better U او بهتر کار میکند
enhance U بهتر یا واضح تر کردن
I feel it is appropriate ... U به نظر من بهتر است که ...
enhanced U بهتر یا واضح تر کردن
tea is preferable to water U چایی از اب بهتر است
An ounce of prevention is better than a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is worth a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is worth a pound of cure. [Benjamin Franklin] <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
the better plan is to U بهتر این است که .....
outplay U بازی بهتر از حریف
out act U بهتر انجام دادن از
hardening and temper U بهتر کردن تشویه ی فولاد
rounding U ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
to get back on one's feet U وضعیت خود را بهتر کردن
ameliorating U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorates U بهتر شدن بهبودی یافتن
surpassed U بهتر بودن از تفوق جستن
surpass U بهتر بودن از تفوق جستن
surpasses U بهتر بودن از تفوق جستن
ameliorate U بهتر شدن بهبودی یافتن
amending U بهتر کردن بهبودی یافتن
ameliorated U بهتر شدن بهبودی یافتن
amended U بهتر کردن بهبودی یافتن
amend U بهتر کردن بهبودی یافتن
rounding U ایجاد دید بهتر در گرافیک
it peels better U بهتر پوست ان کنده میشود
It is better to know each others mind than to know each others language. <proverb> U همدلى از همزبانى بهتر است .
Better late then never. <proverb> U تاخیر بهتر از هرگز است .
i should p stay at home U بهتر است در خانه بمانم
i know you better than he U من شما را بهتر میشناسم تااو
Do you have anything better? U آیا چیزی بهتر دارید؟
This photo does not do you justice. U خودتان از عکستان بهتر هستید
you ought to know better U شما باید بهتر از این بدانید
Better do it than wish it done. <proverb> U شروع عمل بهتر از آرزوى انجام آن.
I know best where my interests lie. U صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
think better of <idiom> U رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
She has known better days in her youth . U معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
hole job U شکست دادن حریف با شروع بهتر
hole shot U شکست دادن حریف با شروع بهتر
Are you feeling any better? U آیا حال شما کمی بهتر است؟
Do you have a room with a better view? U آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
He is the best physician as physicians go. U نسبت به سایر پزشکان از همه بهتر است
Better late than never! <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
soil improvement U بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
Better late than never. <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
adjustments U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
adjustment U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
Better to go to bed supperless than to rise in debt. <proverb> U گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
carbonet hardness U درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
You're improving. <idiom> U دارید بهتر می شوید [در انجام کارتان] [اصطلاح روزمره]
go-getter <idiom> U شخصی کار میکند برایبدست آوردن موقعیتی بهتر
quick kick U کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
sight window U بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
adjusting U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjust U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusts U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
lags U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lagged U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lag U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions U این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
mostly U بیشتر
rather U بیشتر
mainly U بیشتر
the more U بیشتر
the more better the best U هر چه بیشتر
principally U بیشتر
furthered U بیشتر
more U بیشتر
as much as possible U هر چه بیشتر
for the most part U بیشتر
further U بیشتر
more than U بیشتر از
more and more U هی بیشتر
as early aspossible U هر چه بیشتر
it is mostly iron U بیشتر
furthers U بیشتر
furthering U بیشتر
large adv U بیشتر
to overcomein number U بیشتر بودن از
in the main U بیشتر اصلا
hypercard U یات بیشتر
surviver U بیشتر عمرکننده
more and more U بیشتر ازبیشتر
by superir wisdom U با خرد بیشتر
so many menŠso many minds U عقیده بیشتر
nine times out ten U بیشتر اوقات
better part U قسمت بیشتر
oddson U بیشتر محتمل
outshining U بیشتر درخشیدن
multichannel U با بیشتر از یک کانال
outsit U بیشتر نشستن از
outstand U بیشتر ایستادن
over crowding U بیشتر باشد
most people U بیشتر مردم
the most that i can do U بیشتر انها
most of them U بیشتر انها
so many menŠso many minds U هر چه اشخاص بیشتر
the many U بیشتر مردم
major U بیشتر اعظم
outshine U بیشتر درخشیدن
better U نیکوتر بیشتر
above average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
over-average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
above-average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
majoring U بیشتر اعظم
outshone U بیشتر درخشیدن
further information U آگاهی بیشتر
majored U بیشتر اعظم
outshines U بیشتر درخشیدن
no longer U نه بیشتر [زمانی]
not any more U دیگر نه [بیشتر نه]
rather ... than U بیشتر ...تا [ترجیحا ... تا]
no more U نه دیگر [بیشتر]
letter quality printing U چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط
multipass overlap U سیستمی که چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matria-dot ایجاد میکند با تکرا خط حروف ولی تغییر مکان به آرامی
outvoting U بیشتر رای بردن از
outvotes U بیشتر رای بردن از
outlasting U بیشتر طول کشیدن از
outlive U بیشتر دوام اوردن
outlive U بیشتر زنده بودن از
outlived U بیشتر دوام اوردن
outvote U بیشتر رای بردن از
outlasts U بیشتر طول کشیدن از
extensive cultivation U کار وسرمایه بیشتر
he makes most noise U او از همه بیشتر صدا یا
outbidded U بیشتر توپ زدن از
it consists mainly U بیشتر عبارت است از
outbidding U بیشتر توپ زدن از
full drive U باشتاب هرچه بیشتر
outlast U بیشتر طول کشیدن از
outlasted U بیشتر طول کشیدن از
outbids U بیشتر توپ زدن از
outbid U بیشتر توپ زدن از
at full pelt U با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
as soon as possible U بزودی هرچه بیشتر
outlived U بیشتر زنده بودن از
outlives U بیشتر دوام اوردن
outwork U بیشتر کار کردن از
overlive U بیشتر زنده بودن از
outvoted U بیشتر رای بردن از
put someone's best foot forward <idiom> U بیشتر تلاش کردن
read mostly memory U حافظه بیشتر خواندنی
mare U مادیان 4 ساله یا بیشتر
mares U مادیان 4 ساله یا بیشتر
roundabout production U تولید با کارائی بیشتر
ahead U دارای امتیاز بیشتر
outwear U بیشتر دوام کردن
outwatch U بیشتر بیدار ماندن از
outlives U بیشتر زنده بودن از
I am over 50 years old. U من ۵۰ سال بیشتر دارم.
outliving U بیشتر دوام اوردن
outliving U بیشتر زنده بودن از
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com